زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

فرشته کوچولوی خدا

سال نو مبارک

1391/1/11 2:01
نویسنده : مامان فهیمه
500 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زهرای نازنینم

آغاز دومین بهار زندگیت مبارک

امسال سال تحویل خونه نبودیم روز یکشنبه صبح با مامان احترام اینا رفتیم خوزستان اولین بارم بود که خوزستان میرفتم و ذهنیت خوبی ازش نداشتم ولی شمال استان خوزستان خیلی قشنگ بود

شب اول گتوند خوابیدیم و از سد گتوند دیدن کردیم وقتی از ماشین پیاده شدیم انگار دنیا رو بهت داده بودن کفش جیک جیکیتو پوشیده بودی و از این طرف میدویدی اون طرف ...

دوشنبه به سمت اهواز رفتیم و اخرین شب سال ۹۰ رو اونجا بودیم شام رو کنار کارون زیبا خوردیم (البته به قشنگی زاینده رود که نبود!!)سبزه و ماهی از بیرون خریدیم و اومدیم خونه تو آشپزخونه دنبال هفت سین میگشتیم ولی.... فقط سیب و سبزه و سکه داشتیم بعد از بازرسی تمام کابینت ها یه چیزی شبیه سماق پیدا کردم که بعدا فهمیدیم لیمو خشک بوده و به جای سماق تو سفره گذاشتیمنیشخند از پودر سیر هم به جای سیر استفاده کردیمچشمک یه شیشه ترشی هم تو یخچال بود که شد سرکه سفرمون موند یه سین دیگه که ساعت گذاشتیم موقع چیدن سفره دیدیم آینه نداریم عمو جلالی(شوهر عمه طیبه) رفتن طبقه پایین که دفتر شرکت بابابزرگ بود یه آینه پیدا کردن و سفره هفت سین کامل شد

اینم دومین سفره هفت سین زهرای من، عکس اولین سفره رو اگه یادم نره بعدا میذارم.

ظهر سه شنبه رفتیم ماهشهر دیگه از ماشین سواری خسته شده بودی تا سوار ماشین میشدیم میگفتی "تاتی تاتی" و میخواستی بیای پایین و راه بری و ما هم با کلی ترفند و بازی سرت و گرم میکردیم تا برسیم.

خدا رو شکر سفر خوبی بود و ٥شنبه شب برگشتیم خونه و عید دیدنیهامون رسما از صبح جمعه ٤فروردین شروع شد

برای دیدن عکسای سفر به قسمت ادامه مطلب برید

زهرا در جاده های زیبای شمال خوزستان

زهرا درجنگل های شمال خوزستان

زهرا روی سد گتوند

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نفیسه
14 فروردین 91 11:38
نگفته بودی خانم خانما !!!
عمه ی بابا
16 فروردین 91 8:18
میشه بگی اونی که پیش تنگ و سکه است چیه؟ اگه سین باشه که با وجود این همه محدودیت شما موفق شدید هشت سین بندازید[
وای عمه جون دیدی گول خوردی اون شبیه سنجده ولی در واقع لیمو ترش کوچولو