دوباره تنها شدیم!
سلام مونس نازنینم
دوباره تعطیلات تموم شد و همه رفتن سراغ کار زندگیشون و من موندم دخمل نازم
بابایی دوباره درگیر دانشگاه و شرکت و پروژه و تکلیفاشه...
مامان احترام درگیر مدرسه و کارای خونشه...
بابابزرگ درگیر شرکت و ماموریت و...
عمه رضوان درگیر دانشگاه و تحویل کاراش و ....
عمو و زن عمو هم درگیر دانشگاه و کار و زندگیشونن...
روزای ١٤ و ١٥ فروردین خیلی بهمون سخت گذشت ولی کم کم داریم عادت میکنیم البته دخمل عزیزم روز به روز داره شیطون تر و نانازتر میشه و تقریبا تمام وقتمون با هم پر میشه و کمتر حوصلمون سر میره
الهی قربون شیرین زبونیهات برم دنبالم راه میفتی و میگی "مامان" "بازی" قایم موشکو خیلی دوست داری گل یا پوچ،اتل متل،کلاغ پر،توپ بازی یا به قول خودت"بوت بازی" و دیگه بازی با اسباب بازیهات و لوگوهات از جمله بازیهایی هست که با هم میکنیم
راستی یه چند تاکلمه به فرهنگ لغتت اضافه شده:
جوجو: چوب شور!!!!
جیجا: زیتون(این لغتو من موندم از کجا /اوردی و چه شباهتی با زیتون داره!!)
بایی:بارون
جایی:جارو
د..دا:زهرا
تاتا:طاها
جیجه:جوجه
وخیلی کلمات دیگه خلاصه اینکه تقریبا منظورتو میفهمونی اگه بتونی خود کلمه رو ادا میکنی و در غیر این صورت یه کلمه جایگزین میکنی