زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولوی خدا

سفر به چادگان

1390/7/6 1:22
نویسنده : مامان فهیمه
746 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه جونم

٥شنبه و جمعه گذشته خانم طلا رو برای دومین بار بردیم چادگان اما این بار با یه جمع شلوغتری رفتیم و خیلیم خوش گذشت ولی چون شما تازه راه افتاده بودی و هی تپ تپ می افتادی نیاز به مراقبت شدید داشتی و من مجبور بودم مدام کنارت باشم با این حال چند بار بد جور افتادی و گریت گرفت ولی خدا رو شکر چیزیت نشدلبخند

واای از شب دوم برات بگم که بلال درست کرده بودیم و همه داشتیم میخوردیم که شما هوس کردی و از بس علاقه نشون دادی مجبور شدم یه کم بهت بدم هرچند بقیه میگفتن "دلش درد میگیره ""بهش نده"ولی.....چشمت روز بد نبینه(البته شب بدنیشخند) که نصف شب از دل درد بیدار شدی و با جیغ و دادت همه رو بیدار کردی ناراحت یکی تو آشپزخونه برات جوشونده درست میکرد یکی بهت آب میدادو........منم از ناراحتی و خجالت خجالتاز اینکه همه رو از خواب بیدار کرده بودیم نمیدونستم باید چیکارکنم.....بالاخره بعد از یکی دو ساعت خوب شدی و خوابیدی.

فردای اون روز رفتیم کنار دریاچه و کلی عکس یادگاری گرفتیم که چند تاشو اینجا میذارم

بقیشو تو ادامه مطالب ببینچشمک 

فدات بشم که این قدر ناز و خوش تیپی عینکحیف که یه کم عینکت برات بزرگهنیشخند

فدات بشم الهی با اون تل نانازیت

خوشکل خانم کجا رو نگاه میکنی؟؟؟؟

 

واااااااااااای اینجا رو نگا کن دو تا فرشته خوشکل و ناز به نامهای امیر علی و زهرا

الهی فدای هر دوتون بشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

هدی
6 مهر 90 21:35
قـــــــــــــربــــــــــــــــــــــــونش بسم خانم خوشتیپه چقدر تو ناز و خوشگلی آخه!!!

ممنون هدی جون مهربون
دلمون برات تنگ شده ایشالا زود بیای ببینیمت


عمه ی بابا
9 مهر 90 8:44
نازگل خانم رو ببین!! دختر قرتی یه عکس هم بدون عینک می گرفتی از دیدن چشمات شاد شیم.

چششششم عمه جون همین الان چند تا عکس بی عینک براتون میذارم