گز آرامش بخش گریه های شبانه زهرا!!!!!!!!!
چند شب پیش طی تلاش فراوان بابایی و مامانی ساعت ١٠ شب خوابیدی و ما کلی ذوق کردیم که دیگه داری یاد میگیری شبا زود بخوابی و صبح زود پاشی تا اینکه ساعت حدود یک ربع بود که باصدای گریت بیدار شدیم هر کاری کردیم آروم نشدی و فقط به در اشاره میکردی و میخواستی بری بیرون!!!به ناچار بغلت کردم و با بابایی رفتیم تو کوچه یه کم راه رفتیم و برگشتیم تو خونه که دوباره شروع کردی به گریه کردنو عمه اینا رو بیدار کردی یه دفعه دیدیم عمه داره میاد پایین و یه گز تو دستشه تا چشمت خورد به گز آروم شدی و نشستی تا برات بازش کنم گزتو خوردی و خوابیدی!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی