لحظه سال تحویل
سلام عسلکم
لحظه سال تحویل امسالمون خیای جالب و به یاد ماندنی و در عین حال پر استرس بود
ما از روز اسباب کشی تا سال تحویل کمتر از یک هفته وقت داشتیم و روزای پرکار و خسته کننده ای داشتیم و اصلا به فکر تلویزیون و وصل آنتنش و .. نبودیم
صبح چهارشنبه رفتیم خرید و 4تا ماهی هم برای هفت سینمون خریدیم یه حوض خوشگل هم قبلا خریده بودیم و تصمیم داشتیم هفت سین رو کنار اون بچینیم ....ولی غافل از اینکه تا ظهر تو ترافیک گیر کردیم و هنوزم سمنو و سبزه نخریده بودیم تصمیم گرفتیم بیایم خونه و یه هفت سین الکی با سیخ و ساعت و ... غیره درست کنیم
وقتی رسیدیم خونه و ماهی ها رو تو حوض گذاشتیم و خواستیم بقیه هفت سین رو بذاریم یادمون اومد کهما که تلویزیون نداریم و به هر حال لحظه سال تحویل باید تلویزیون روشن باشه....تصمیم گرفتیم سزیع آماده بشیم و بریم خونه مامان لیلا ولی از دست یه دختر بلایی که اون وسط گیر داده بود این لباس رو میخوام و اون لباس رو نمیخوام و دیگه اشک منو در آورده بودیبالاخره لباس پوشیدی و اومدیم بیرون و اصلا هم حواسمون به ساعت نبود تا وارد آسانسور شدیم بابایی ساعتشو دید و گفت وااااااای یه دقیقه دیگه سال تحویل میشه منو میگی سعی کردیم خونسرد باشیم و بابایی دعای لحظه تحویل رو خوند و بعدش به همدیگه تبریک گفتیم و.... به این ترتیب لحظه سال تحویل تو آسانسور بودیم تو خیابونا قو پر نمیزد و تا رسیدیم خونه مامان لیلا 10 دقیقه از آغاز سال 92 گذشته بود
به بابایی گفتم کاش همون موقع که دیدیم داره سال تحویل میشه دکمه آسانسور رو میزدیم تا بریم بالا حداقل امیدوار بودیم که تا آخر سال در حال رسیدن به اوج و پیشرفتیم ولی متأسفانه در حال پایین اومدن بودیم...
اشکال نداره به جاش برامون خاطره شد ایشالا که سال خیلی خوبی در پیش داریم
این هم عکس هفت سینمون که با تأخیر درست شد