زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

فرشته کوچولوی خدا

زهرای مصمم!

1391/11/8 5:22
نویسنده : مامان فهیمه
511 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگرم

همه میگن که خونواده بابایی خیلی رو کاراشون مصمم هستن (دوست ندارم از لفظ لجباز استفاده کنم!)  و این طور که پیداس شما از این خصلت بهره زیادی بردینگران

اگه یه کاری رو بخوای انجام بدی خیلی سخت میشه حواستو پرت کرد و به قول معروف پیچوندتاوه و در مواقع نادری هم که تونستم پشیمونت کنم چوبشو خوردمناراحت

یه بار میخواستی کشوی بابایی که جزوه هاش داخلش بود رو بریزی بیرون به زحمت پیچوندمتاز خود راضی ولیافسوس نصف شب بیدار شدی و گریه و جیغ که چراغو روشن کن و وقتی چراغ روشن شد دویدی  رفتی سراغ کشوی بابایی و همه را ریختی بیرون و با یک چهره فاتحانه زبانمنو نگاه کردیسبز

چند روز پیش هم میخواستی بری سراغ جعبه لوازم آرایشم و........نصف شب: زهرا:" چراغا روشن کننننن         من:تعجب            زهرا:" بریم اتاققققققققق....کیفو بده..... درشو باز کن.... وخلاصه ساعت 4ونیم بود که بیدار شدی و حدود یک ساعت تمام وسایل داخل کیف رو بررسی کردی و کاربردشونو پرسیدیکلافه

دختر گلم امیدوارم همیشه تو انجام کارای مثبت و مهم زندگیت مصمم باشیماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

محدثه
8 بهمن 91 13:59
عزیزم به وبلاگ من بیا و تو مسابقه بزرگ شرکت شهر خاطره شرکت کن جوایز خوبی دارهههه.به هر کس میشناسی اطلاع بده ممنونم
مامان قندعسل
9 بهمن 91 1:02
خیلی باحاله


عمه ی بابا
10 بهمن 91 13:27
اول از همه عیدتون مبارک.
بعد هم خوشحالم که از غیبت دراومدی!
آخر هم اینکه اینجانب به نمایندگی از خانواده بابای بابایی هرگونه اتهام مبنی بر لجباز بودن (که شما اصلا به آن اشاره نکرده اید) را به شدت تکذیب نموده و اعلام می کنم که ما ثابت کرده ایم خواستن توانستن است همین!
امیدوارم که خاله ی بابا هم به زودی این اتهام را تکذیب کند تا همه مشکلات خانواده مادری به حساب خانواده پدری گذاشته نشود


سلام
به خاطر اصرار متهمین رای دادگاه رو به جلسه بعد موکول میکنیم
مامان مهدیار
10 بهمن 91 15:54
سلام مامانی

عیدشما و شاپرک کوچولومون مبارک باشه

من فدای زهرای مصمم بشم
فکر کنم مهدیار منم مصمم باشه تا الان که ینطور بوده

مامانی عکسای تفلد مهدیارو گذاشتم خوشحال میشم تشریف بیارید

[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]


سلام عید شما هم مبارک
الان میام
مرضيه
19 بهمن 91 17:37
سلام.خوش گذشت.بعضي وقتا صبر آدما لبريز مي شه عزيز.دلم برا زهرا تنگ شده
نفيسه
23 بهمن 91 17:05
اي بابا هواست نبود ادم شوهر اينجا را ميخونه


مشکلی نیست، با عمه طاهره خیلی صمیمی هستیم


مامان ریحان عسلی
30 بهمن 91 11:38
سلام خدا صبرت بده