زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

فرشته کوچولوی خدا

یلدا 91

1391/10/4 18:58
نویسنده : مامان فهیمه
685 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم

شب یلدای امسال مامان احترام و بابابزرگ (البته شما به بابابزرگات میگی حاجی!) مسافرت بودن و نصمیم گرفتیم بریم خونه مامان لیلا ولی وقتی میریم خونشون ازبس شما و امیرعلی شیطونی میکنین همه رو کلافه میکنین این بود که من پیشنهاد دادم بریم رستوران شب نشین که نزدیک آتیشگاهه و همه موافقت کردن و قرار شد بساط شب چله یعنی میوه و آجیل و چای و البته دیوان حضرت حافظ رو ببریم و شاممونو هم اونجا بخوریم (البته اگه میشد شاممون رو هم میبردیم بالاخره اصفهانی هستیم دیگهنیشخند)

تا رسیدیم دیدیم یه صف طولانی از آقایون زن ذلیل ایستادن و هوا هم خیلی سرد بود پرسیدیم گفتن باید حداقل یک ساعت منتظر باشین تا آلاچیق خالی بشه  و فقط هم میتونید یک ساعت داخل آلاچیق باشیدناراحت شما هم گیر داده بودی که "کبااااب میخوام" ......خلاصه تصمیم گرفتیم بریم رستوران روبه روش که حالت باغ داشت..... خیلی خوش گذشت تا ساعت 11:45 اونجا بودیم که دیگه سیستم گرمایش باغ رو خاموش کردن و به طور محترمانه بیرنمون کردننیشخند

شب خیلی قشنگی بود و بیشتر از همه به شما و امیرعلی خوش گذشت الهی فداتون بشمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

هیراد و عمه لیلاش
4 دی 91 19:43
*سلام ، امیدوارم یلدا بشما خوش گذشته باشه * من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها به رای شما نیاز دارم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم دوستای خوبم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
مامان قندعسل
5 دی 91 0:21
چه فکر خوبی.خدا رو شکر که خوش گذشت.شب نشین فقط مکانش قشنگه ولی غذاش معمولیه.
رفتین فانوس؟محیطش خوبه؟

نه فانوس هم شلوغ بود و هم تخت هاش خیلی نزدیک به هم بود، رفتیم سید فضاش قابل مقایسه با شب نشین نبود آخه قدیمیه ولی برای ما تو اون شب مناسب بود چون هم محدودیت زمانی برای نشستن نداشت و خیلی هم خلوت بود به جز ما فقط دو تا خونواده اونجا بودن

مامان ریحان عسلی
5 دی 91 0:42
سلام
یلداتون مبارک البته با تاخیر میگم حضرت حافظ سنگین نبود با خودتون برید
خوشحالم بهتون خوش گذشته ایشالا همیشه جمعتون جمع و لبتون خندون


به خاطر همینکه سنگین بود خودشو نبردیم فقط دیوانشو بردیم ، ممنون از محبتت سیما جونم
مامان آرینا موفرفری
6 دی 91 21:23
_________*___*___*__*_______******
__________*___*__*________**:::::::*
______________*__*_______**:::::::::*
_______________*__*_____**::::::::::*
________________*__*___*::::::::::::*
_________________*_*__*:::::::::::::*
_____**********____##*:::::::::::*
___**:::::::::::::::::: ^^*:::***:::*
__**:::::::::::::::::::^^^**::::::::::::*
___**:::::::::::::::::::::^^ ^*::::::::::::*
_____**::::::::::*:::::*^^*::::::::::*
__________****::::::::::::^*********
____________**::::::::::*
___________**:::::::*
_______.oº º .******
……O º *
*.°
º
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o° °O
سلام مامانی انشااله دفعه بعد حتما با هم قرار می زاریم و همدیگرو می بینیم .

منتظر دیدارتون هستم
طنین غربت
7 دی 91 18:17
سلام عزیزم.چقدر مطلب گذاشتید این چند وقت نرسیدم سر بزنم.فدای زهرا بشم که هر روز ماه تر از دیروز می شه .امیدوارم همتون سالم و سر حال و خوشحال باشی


سلام مرضیه جونم ممنون از محبتت