روزهای زیبا در کار تو
سلام نازنین دخترم
ببخش که دوباره دیر اومدم مشکل اینترنت خونمون هنوز حل نشده
این روزا واقعا شیرین و خوردنی شدی کاش کاش گذر زمان آرومتر بود تا به اندازه کافی از بودنت لذت میبردم
اولین خبر اینکه متاسفانه علی رغم میلم موهای قشنگتو کوتاه کردیم چون اصلا همکاری نمیکردی نه شونه میزدی نه گل سر میزدی و تصمیم گرفتم برای کاهش مشاجرات بینمون موهاتو کوتاه کنم
اینم چند تا عکس با موهای بلند و زیبا:
اینجا هم دخملم عروس شده بود
دخملم با موهای کوتاه:
اینقدر شیرین زبون شدی که همه میخوان بخورنت
چند روز پیش اومدی بغلم کردی و میگی "خدایا شکرت که این مامانو به من دادی"
دیشب عمه خیلی خسته بود و میخواست بخوابه بهش میگی "عمه من خییییلی دوست دارم آخه چرا میخوای بخوابی"
پریروز جیش کردی رو فرش و من خیلی ناراحت شدم بهم میگی"طولی نیست یه چیز بنداز روش تا بابا بیاد باهم بشوریم" من بازم ناراحت بودم و تو فکر که سرامیکا رو چه جوری بشورم دوباره میگی "آخه این چه کاریه که حرص میخوری حالا میشوریمش"
وهزاران شیرین زبونی دیگه که وقت نمیشه همه رو نوشت
تقریبا همه کلمات رو درست میگی بجز چند تا : همسایه هسمایه رفته بودم رفتم بودم رفته بودیم رفتیم بودیم آلبالو آبلابو